درس های حلبی

در هفته ای که گذشت، محاصره شهر حلب سوریه توسط نیروهای ارتش سوریه در راس اخبار جهان بود. غربی ها و همپیمانانشان از قرار گرفتن در آستانه یک قتل عام بزرگ خبر می دادند و طرفداران جبهه دولت سوریه نیز از آزادسازی حلب شرقی و رهایی مردم از دست تروریست ها حرف می زدند. برخی این اتفاق را سقوط حلب آزاد و عده ای آزادی حلب می نامیدند. موضع گیری و واکنش جامعه ایرانی در فضای مجازی موضوعی است که در این نوشته بصورت خلاصه به آن پرداخته‌ام.

پی بردن به اینکه حلب آزاد شد، سقوط کرد و یا ویران شد، فرقی در واقعیت جاری در سوریه نمی کند. در هفته هایی که گذشت، اگر جنگ و درگیری و بحران اصلی در حلب اتفاق می‌افتاد، فیسبوک و توئیتر نیز عرصه رویارویی مجازی طرفداران هر یک از دو طرف ماجرا بودند. بخشی از این رویارویی ها در جامعه مجازی ایرانیان شکل می‌گرفت. در یک طرف حامیان جبهه “دولت سوریه+ایران+روسیه” قرار داشتند، سمپات های طیف راست جمهوری اسلامی و اصولگرایان بصورت سنتی و ایدئولوژیک باید که در این جبهه قرار می گرفتند. آنها همواره همدل و همراه با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از عراق تا لبنان و فلسطین بوده اند، از طرفی شعارهای انقلابی و از سوی دیگر اقتدارگرایی ایدئولوژیک آنان را در این سمت ماجرا قرار می دهد. ناسیونالیست ها و نیروهای دست راستی مشابه نیز عموما از دو جهت اقتدار منطقه ای و مخالفت با اراده ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس، باز هم از رهگذر ایدئولوژی از هر گونه شکست جبهه ترکی/عربی را در جشن می‌گرفتند . چپگراها و کمونیست ها نیز گروه دیگری بودند که عموما از روی سمپاتی با روسیه به عنوان میراثدار شوروی سابق و مخالفت با اراده ی امپریالیستی حامی شورشیان علم حمایت از آزادی حلب را برافراشته بودند.

در سوی دیگر، عمده مخالفان ایرانی بشار اسد در فضای مجازی را اپوزیسیون و منتقدان داخلی حاکمیت تشکیل می دادند که نفس حضور جمهوری اسلامی به عنوان مدافع بشار اسد در این قائله، حجت کافی را البته نه برای همدلی با ارتش آزاد و گروههای شورشی، که تقبیح جبهه ایرانی-سوری-روسی و ابراز نگرانی از وضعیت ساکنین حلب فراهم می آورد. این گروه نگرانی به حقی نیز از مرور تاریخ اعتماد به روسیه، از جنگ اول ایران و روسیه تا روزگار کنونی داشتند. خواستگاه عمومی این قشر طبقه متوسط جامعه است که اخبار می بیند، کتاب و روزنامه میخواند و نسبت به وقایع پیگیر است، بدبینی شدیدی به رسانه های داخلی دارد و حجیت شبکه‌های فارسی زبان ماهواره ای برایش از مقام بالاتری برخوردار است. گروه بعدی را سمپاتهای پانترکیسم و پانعربیسم تشکیل می دهند، اولی به دلیل تابعیت همدلانه از ترکیه و دومی از عربستان و قطر، به عنوان برادر بزرگتر.

یک نگاه کلی به اردوگاه دو طرف، نقش پر رنگ پیش فرض های برآمده از ایدئولوژی را آشکار می کند. گروه های ایدئولوژیک، پیشاپیش جبهه‌ای حاضر و آماده برای همدلانشان فراهم آورده‌اند. هیچ کدام از دو طرف، علاقه ای به بررسی پژوهشگرانه ماجرا ندارد و تنها به بمباران خبری از منابع همسو می پردازد. اگر شما یک سمپات پانترکیسم هستید، واقعیت قضیه هر چیزی هم که باشد، ترکیه حتما در طرف محق قضیه قرار دارد، فرقی هم نمی کند که حلب، کوبانی، بعشیقه و یا حتی دیاربکر باشد، همزبانان خارجی شما حتما در طرف حق ایستاده‌اند. اگر شما یک پان‌ایرانیست هستید، در کنار کسانی به صف خواهید شد که دشمن جبهه ی عربی یا ترکی باشند. بخش اعظم اپوزیسیون ایرانی و ناراضیان از سیاست های داخلی جمهوری اسلامی نیز هر کجا منافع نظام سیاسی در خطر باشد، بدون توجه به منافع ملی ، همدل با دشمنان نظام خواهند بود. پس، این صف کشی‌ها عموما فکر شده نیست و از دل یک تحلیل شخصی از وضعیت به دست نیامده است، بلکه بسیاری در تصمیمی سازمان یافته از پیش گرفتار هستند و نقش سربازان ایدئولوژیک را در فیس بوک و توئیتر بازی می کنند.
روی مثبت قضیه اما برآمدن قشری از روشنفکران ایرانی است که برخلاف جریان عمومی، سعی در نشان دادن راه سوم، و برخورد عقلانی و روشنگرانه با مسئله حلب و سوریه داشتند. این عده با محکوم کردن کشته شدن غیر نظامیان، سعی در افشای آن نیمه تاریکی داشتند که رسانه های غربی در مواجهه‌اش سکوت می کردند. همگام با جریان روشنگری در غرب که بر خلاف رویه رسانه هایی چون CNN و BBC شکل گرفته بود، با انتشار تحلیل ها و گزازش هایی از وقایع حلب؛ سعی در برقرار کردن تعادلی عاقلانه و منطقی بین دو طرف داشتند. اینکه نسل جدید روشنفکران ایرانی، فارغ از حب و بغض از حاکمیت، و بدور از تسویه حساب در فضای مجازی عمل می کند، شاید نشانه هایی از رسیدن به بلوغی در فضای اندیشه ایرانی داشته باشد. روشنفکر ایرانی، بر خلاف سه دهه پیش، در دهه چهارم انقلاب دارد مواضعی پیدا می کند که در تقابل با حساسیت های نظام جمهوری اسلامی نیست، شاید نوید دوران تازه ای را می دهد که زمینه نهضتی اصلاح طلبانه، روشنگرانه و ریشه دار را در ایران فراهم کند.