میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را؛ او که به همه سرزمینهای ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی میبخشد.
مهریشت، کردۀ یکم،
گاهشماری کهن ایرانی، بر خلاف گاهشماری نوین که انقلاب بهاری را به عنوان مبدا سال در نظر میگیرد، نخستین روز زمستان که در آن خورشید به نیرو گرفتن میآغازد و روزها به طولانیتر شدن میگراید را به عنوان نخستین روز سال جشن میگرفت. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه از این روز که روز اورمزد از ماه دی (روز نخست ماه دی) (دی:Dae:خدا) تحت عنوان “خُرّه روز” و “میلاد اکبر” نام برده است که روز زایش مهر (خورشید) و آغاز سیطرۀ روشنی بر جهان است. در این روز، مهر یا میترا که ایزد نگاهبان خورشید و روشنی در دین مزدیسنا (دین ایرانیان کهن که از دوران سکونت در موطن نخستین تا سکونت در ایران کنونی رونق داشته است و زرتشتیگری در واقع اصلاح شده و نسخۀ نوینتر این دین، با حذف بسیاری از ایزدان و مناسک و اصلاح آیینهاست) و جلوهای از اهورامزدا در دین زرتشتی است به زمین باز میگردد و با قدرت خود روزها را طولانیتر و خورشید را نیرومند میگرداند.
“او که دیوان را فرو کوبد؛ او که بر مردمانِ دروغپیشه خشم گیرد؛ او که از مردمان پیمانشکن، داد خواهد؛ او که پریان را به تنگنا در میاندازد؛ کسی که اگر با او به دروغ نباشند، توانایی فراوان به کشور میبخشد؛ کسی که اگر با او به دروغ نباشند، پیروزی سرشار به کشور میبخشد.”
مهریشت، کردۀ هفتم
این باور کهن به زایندگی خورشید و مبارکی مهر، پس از افول مزدیسنا و چیرگی اسلام نیز جای خود را در باروهای ایرانی حفظ کرد و در پایدار ماند، چنانکه حافظ گوید:
“صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید”
پایان روند طولانی شدن شبها و کاهش طول روز، برای مردمان دوران کهن که همواره در ترس از رازناکی شب و تاریکی به سر میبردند، نوید آغاز دوران نو و پایان سیطرۀ اهریمن را میدهد، چرا که با گذشت زمان دریافتهاند که بر بلندترین شبها نیز پایانی هست:
“هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را”
#سعدی
مردمان دوران کهن، این شب طولانی را از ترس چیرگی اهریمن و تاریکی، تا پاسی از شب بیدار میماندند و به خورد و خوراک مشغول میگشتند تا تاریکی و طویلی شب را به صحبت و داستان سرایی و حکایت پهلوانان کوتاه کنند. در واقع، احتمالا بتوان ادعا کرد که ایرانیان در دوران کهن، نه تنها شب چله را گرامی نمیداشتهاند، بلکه این شب را شبی شوم و هراسناک میدانستهاند. از این رو، جشن اصلی، روز بعد و آغاز دیماه بوده است.
“قسمت من بین و روزی رقیب
روز عید او را، شب یلدا مرا”
#حکیم_نزاری
همچنین این روز آغاز چلۀ بزرگ زمستانی است و از همین رو شب پیش از این روز را از دوران باستان شب چله ( از ریشۀ چهل و کوتاه شدۀ چهله) نامیده و مورد توجه قرار گرفته است. پایان چله بزرگ یعنی دهم بهمن ماه نیز روز برگزاری جشن بزرگ دیگری با نام “سده” (به معنی صدمین) است که بنابر روایات تاریخی تا همین چند قرن پیشتر به صورت گسترده توسط ایرانیان جشن گرفته میشد و همچون امروز منحصر به زرتشتیان نبود.
نام دیگری که بر این شب از دوران باستان یادگار مانده، “یلدا” از ریشه سریانی ܝܠܕܐ به معنای زایش و هم ریشه با مصدر “ولد” عربی است. از آنجا که در منابع کهن پیش از اسلام این واژه به چشم نمیخورد، احتمالا محصول اواخر دورانی اشکانی و اوایل دوران ساسانی است که میتراییسم از ایران به روم در حال نفوذ گسترده بود. از طرف دیگر، مسیحیت در غرب سربرآورده بود و برخی از مسیحیان از جمله مسیحیان نسطوری از ترس رومیان به ایران پناه آورده بودند. در این دوره، زبان سریانی که زبان مناطق مورد مناقشه میان دو امپراطوری در سوریه و عراق بود نقش زبانی واسطه را بر عهده داشت. در پی تلاقی مسیحیت و میتراییسم در هلال خصیب، مسیحیان میترا و مسیح را یکی گرفتند و این روز را “یلدا” و روز میلاد اعلام کردند. تاریخی که با چند روز اختلاف، امروز به عنوان میلاد عیسی مسیح گرامی داشته میشود. در ادبیات پس از اسلام نیز این واژه به دفعات مورد استفاده شاعران و ادیبان مناطق حوزه فرهنگی ایران مورد استفاده قرار گرفته است. منابع غیر فارسی زبان عموما از این شب تحت عنوان «شب یلدا» یادکردهاند. ثابت افندی، شاعر بوسنیایی چنین میگوید:
«شب یلدایی منجمله موقت نه بیلیر
عاشق زار بیلر کیم گئجهلر قاچ ساعات؟»
فضولی بغدادی شاعر دوران عثمانی/صفوی میگوید:
«شب یلدا اوزانار فجره قدر قصۀ عشق
تا که مجنون بیتیرر نطقینی لیلا سویلهر»
خلاصه آنکه اگر به رسم مردمان کهن بخواهیم از شب یلدا یا شب چله یاد کنیم، شایسته آنکه بگوییم یلدای شما به خیر و آغاز زمستان بر شما گرامی باد
این مطلب در پایگاه خبری آرتا آنلاین منتشر شده است.